ادرکنی

ساخت وبلاگ
این که در روزهایی از سال دلت بخواهد بی وقفه بنویسی و روزهایی از سال با فکر شلوغ و دل پر خیال نوشتن به سرت نزند را اسمش را می گذارم دیوانگی ادواری.و این دیوانگی چه خوش است! خوب نه خوش است.یاد آهنگ سنتوری افتادم که میگفت: من با تو خوشم تو خوشی با دل من، از دست من و تو غصه ها خسته میشن... خداییش غصه ها هم خسته میشوند؟ مشکلات که نه،جان سگ دارند نمی میرند و از بی ادرکنی...ادامه مطلب
ما را در سایت ادرکنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eabiinea بازدید : 17 تاريخ : شنبه 12 خرداد 1397 ساعت: 13:41

تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کننسیم بی قراری را که از دست تو خواهد رفت مزن تیر خطا آرام بنشین و مگیر از خودتماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت  همیشه رود با خود میوه غلتان نخواهد داشتبه دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت به مرگی آسمانی فکر کن محکم قدم برداربه حلق آویز ادرکنی...ادامه مطلب
ما را در سایت ادرکنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eabiinea بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 6 ارديبهشت 1397 ساعت: 3:05

چند روز پیش کتاب رساله لقاء الله را یکی از دوستان بهم داد تا بخوانم.تصمیم گرفتم که چند صفحه ای از کتاب را بلند بلند بخوانم تا بعد بتوانم دوستانم را هم در خواندنش شریک کنم.جالب اینجا بود که چند خطی که میخواندم انقدر نوشته ها تاثیر گذار بود که بغض می کردم و اشکم سرازیر می شد و پرو‍ژه ی ضبط کردن با معضل صدای تو دماغی و فیف فین همراه می شد. دیروز از قضا عموی آقا ادرکنی...ادامه مطلب
ما را در سایت ادرکنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eabiinea بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 6 ارديبهشت 1397 ساعت: 3:05

در فرهنگ لغت آبینه بابا با پدر فرق می کند، بابا یعنی کسی که بی بهانه بتوانی او را ببوسی و پدر آن کسی ست که برای بوسیدن او باید منتظر عید بمانی آن هم عید نوروز.بابا کسی ست که بتوانی دستهایت را دور گردنش حلقه کنی و بی محابا نشانش بدهی که دوستش داری و پدر یعنی کسی که جرئت نکنی برایش درد دل کنی و رازهایت را بگویی.بابا همان کسی ست که به سوتی های تو می خندد و بعد چپ چپ نگاهت می کند و تو از شرمندگی به قهقهه می افتی و پدر کسی ست که تو باید همیشه مقابلش محکم و عصاقورت داده باشی.بابا همان کسی ست که اگر با دیگران بیش از تو خوش و بش کرد ته دلت زورت می اید و پدر کسی ست که اصولا زیاد اهل خوش و بش با بچه ها  ادرکنی...ادامه مطلب
ما را در سایت ادرکنی دنبال می کنید

برچسب : بابام,پدرت, نویسنده : eabiinea بازدید : 18 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 17:22

عاقل باش قلبِ من

خسته ای دیگر

کندتر از پیش می زنی!




پ:از کتاب خاطره ای در درونم است

ادرکنی...
ما را در سایت ادرکنی دنبال می کنید

برچسب : منِ,قلب, نویسنده : eabiinea بازدید : 20 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 17:22

زندگی را باید به سبک نوشتن پیش برد، به سبک قصه ها، به سبک تمامی متن های ادبی.باید اصلا تمامی واژگان خوش و خرمی که صرف دوست داشتن ها در نامه ها می شود را در همین جریان معمولی زندگی بکار بست.عاشقانه های زندگی را  باید به سبک نامه های عاشقانه پیش برد.اصلا چه اشکالی دارد که تمامی سلام هایمان به نظم باشد ادرکنی...ادامه مطلب
ما را در سایت ادرکنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eabiinea بازدید : 27 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 2:48

وقتی از خانه پدری به زیر سقف زندگی مشترک کوچ کردم دلم می خواست تمام کتاب هایم را ببرم اما کتابخانه نقلی ام برای همه شان جا نداشت و خیلی از انها تنها ماندند توی کتابخانه و الان هم وقتی به اتاقم سر می زنم حس می کنم بغض کرده اند که چرا بین شان فرق گذاشتم.برای نوشتن این پست بعد از مدت ها ، به کتابخانه ا ادرکنی...ادامه مطلب
ما را در سایت ادرکنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eabiinea بازدید : 45 تاريخ : شنبه 24 تير 1396 ساعت: 5:56

داری برای خودت زندگی می کنی.با خوشی ها سرکیف میشوی و ناگهان از غصه ای که جفت پا می پرد وسط شادمانیت رکب می خوری اما صبر می کنی و برای همین زندگی آرام خدایا شکرت می گویی و هی سعی می کنی بخندی و فراموش کنی که با آمدن غصه ی سرزده یکسری تجزیه تحلیل های زندگیت بهم خورده و وصله میزنی هی روزهای خوش را به ر ادرکنی...ادامه مطلب
ما را در سایت ادرکنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eabiinea بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 18 خرداد 1396 ساعت: 22:36

ماه مهر را بخاطر تولدخودم و تولد پاییز دوست داشتم ، بعد هم بخاطر ماه آشنایی با آقای همسر  دوست تر داشتم و مهر امسال یک دلیل موجه دیگر برای دوست داشتنی تر شدن این ماه افزون شد.درست شب عروسی مان مصادف شد با شب تولدم.البته ما کوشیدیم در دقایق نود قبل از ادرکنی...ادامه مطلب
ما را در سایت ادرکنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eabiinea بازدید : 27 تاريخ : شنبه 23 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:29

وارد آپارتمان که می شوم چادر و بند و بساطم را روی مبل ولو می کنم و نگاهی به دور و بر می اندازم و دو دوتا چارتا می کنم ببینم کارها تا وقت آمدن آقای شوهر تمام می شود یا نه.به صرافت می افتم که دوتا غذا بپزم بلکه کارم سبک تر شود و نخواهیم این سر و آن سر ادرکنی...ادامه مطلب
ما را در سایت ادرکنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eabiinea بازدید : 12 تاريخ : شنبه 23 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:29